مبنای خلافتمنصب امامت امری نیست که به دست مردم باشد بلکه انتخابی از جانب خداوند متعال میباشد. خداوند متعال در قرآن مجید، انتخاب خلیفه و پیشوا را به خود نسبت داده است. در سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز مانند قرآن مجید، انتخاب خلیفه و پیشوا را به خداوند متعال نسبت داده شده است. فهرست مندرجات۱.۱ - اصل خطبه ۱.۲ - نکات مهم در پاسخ به شبهه ۲ - تعیین خلیفه و امام در قرآن مجید ۳ - ادله انتصابی بودن خلافت و امامت ۳.۱ - دیدگاه قرطبی ۳.۲ - دیدگاه امام خمینی ۳.۳ - رسالت حضرت ابراهیم ۳.۴ - دعای حضرت موسی ۴ - تعیین خلیفه در سنت پیامبر ۵ - گفتگوی اعراب با پیامبر ۵.۱ - پاسخ پیامبر ۵.۱.۱ - پاسخ اول ۵.۱.۲ - پاسخ دوم ۵.۱.۳ - پاسخ سوم ۶ - شبهه وهابیت ۶.۱ - پاسخ ۶.۲ - ذکر یک نکته ۷ - بیانات امام علی در نهجالبلاغه ۷.۱ - خطبه سوم شقشقیّه ۷.۲ - خطبه ۱۴۴ ۷.۳ - نامه ۳۶ ۷.۴ - حکمت ۲۲ ۷.۵ - نامه ۶۲ ۸ - کلام ابنابی الحدید و ابن قتیبه ۹ - نکته پایانی ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - طرح یک شبههیکی از شبهاتی که وهابیت زیاد مطرح میکنند این است که: اگر خلافت و امامت یک وظیفه الهی و انتصابی بود؛ پس چرا بعد از عثمان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از قبول آن خودداری میکرد؟ تا این که نوبت به اصرار رسید و فرمود: «دعونی والتمسوا غیری... وانا لکم وزیراً خیراً لکم منی امیراً وان ترکتمونی فانا کاحدکم واسمعکم واطوعکم؛ مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید، وزیر و مشاور بودن من برای شما بهتر از آن است که امیر و زمامدار باشم. اگر مرا رها کنید، مانند شما از شما میشنوم و اطاعت میکنم.» ۱.۱ - اصل خطبهدر ابتدا لازم است به اصل خطبه اشاره شود: «دَعُونِی وَالَْتمِسُوا غَیْرِی فَاِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ اَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَاََلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَلَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ اِنَّ الآفَاقَ قَدْ اَغَامَتْ وَالَْمحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَاعْلَمُوا اَنِّی اِنْ اَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا اَعْلَمُ وَلَمْ اُصْغِ اِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَعَتْبِ الْعَاتِبِ وَاِِنْ تَرَکْتُمُونِی فَاَنَا کَاَحَدِکُمْ ولَعَلِّی اَسْمَعُکُمْ وَاَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ اَمْرَکُمْ وَاَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی اَمِیراً؛ مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید که ما به کاری روی آوردهایم که دارای رنگهای گوناگون است. دلها بر آن قرار نمیگیرد و عقابها پایدار نمیماند. به راستی که همه جا را ابر فتنه پر کرده و راه راست ناشناخته مانده است.» بدانید اگر من درخواست شما را پذیرا باشم با شما آنگونه که خود میدانم رفتار خواهم کرد و به حرف ملامت گرها و این و آن گوش نمیدهم. و اگر دست از من بردارید من همانند یکی از شما خواهم بود. و در میان کسانی که ولایت امور را بدو میسپارید من شنواتر و فرمانبردارتر میباشم. من اگر وزیر شما باشم بهتر است از آنکه امیر شما باشم.» ۱.۲ - نکات مهم در پاسخ به شبههدر پاسخ به این شبهه، باید چند نکته اساسی را مورد توجه قرار داد: تعیین امام، به دست خدا، و تشکیل حکومت به خواست مردم است. باید توجه داشت که موضوع امامت با قضیه حکومت جدا است؛ چون امامت یک منصب خداوندی است؛ ولی حکومت یکی از شئونات امامت است؛ پس هر کسی را که خداوند او را به این مقام والا نصب کند، امام است؛ چه مردم بخواهند و یا نخواهند، اراده مردم در تعین امام هیچگونه نقشی ندارد؛ همانگونه که در تعیین پیامبر نیز نقشی ندارد. اما اینکه آن حضرت خواهان بیعت نبودهاند منافاتی با حق امامت آن حضرت ندارد؛ چون بیعت با مردم (حکومت)، نیاز به اقبال و آمادگی مردم دارد؛ اما امامت منصوب از طرف خداوند تبارک و تعالی نیازی به اقبال و آمادگی مردم ندارد و مثل نبوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. همچنانکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در شهر مکه سیزده سال قبل از هجرت، حکومت اسلامی را تشکیل ندادند؛ چون زمینه تشکیل حکومت در مکه فراهم نبود. ۲ - تعیین خلیفه و امام در قرآن مجیدخداوند متعال در قرآن مجید، انتخاب خلیفه و پیشوا را به خود نسبت داده است و در رابطه با تعیین پیامبر و خلیفه خود در زمین؛ میفرماید: «اللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه؛ خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.» همچینین در رابطه با تعین امام میگوید: «وَاِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَة؛ به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [ نمایندهای] قرار خواهم داد.»«وَجَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند.» «وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثین؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.» ۳ - ادله انتصابی بودن خلافت و امامتادله انتصابی بودن خلافت و امامت که شامل آیات و روایات میشود؛ بیش از آن هستند که بتوان همه آن را در این مقاله کوتاه؛ بررسی کرد، در این حال به صورت خلاصه به این مطلب خواهیم پرداخت. خداوند در اینباره میفرماید: «وَاِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَة؛ به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [ نمایندهای ] قرار خواهم داد.»و در آیه شریفه دیگر (قضیه حضرت داوود (علیهالسلام) میفرمایند: «یا داوُدُ اِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی؛ ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم.» آیه شریفه (اِنِّی جاعِلٌ فِی الاْرْضِ خَلِیفَة)، دلیل در منصوب بودن امام و خلیفه دارد. ۳.۱ - دیدگاه قرطبیابو عبدالله قرطبی تفسیر پرداز شهیر اهل سنت، در تفسیر آیه ۳۰ از سوره مبارکه بقره (قضیه حضرت آدم علیهالسلام) این آیه شریفه را اصل در منصوب بودن امام و خلیفه دانسته و گفته است: «هذه الآیة اصل فی نصب امام وخلیفة یسمع له ویطاع لتجتمع به الکلمة وتنفذ به احکام الخلیفة ولا خلاف فی وجوب ذلک بین الامة ولا بین الائمة....؛ [۹]
الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد (متوفای۶۷۱ه)، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۱، ص۲۶۴، ناشر:دار الشعب - القاهرة.
این آیه اصل است در منصوب بودن امام و خلیفهای که کلام او شنیده میشود و اطاعت میشود برای اینکه وحدت کلمه ایجاد شود و دستورات خلیفه تنفیذ (استوار و ثابت شود) و هیچ اختلافی در واجب بودن امامت در بین امت اسلام و پیشوایان اسلام نیست.»و سپس این آیات شریفه را دلیل بر واجب بودن نصب امام و خلیفه میآورند: «ودلیلنا قول الله تعالی: «اِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَة» وقوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَْرْضِ» ای یجعل منهم خلفاء الی غیر ذلک من الآی؛ [۱۰]
الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد (متوفای۶۷۱ه)، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۱، ص۲۶۴، ناشر:دار الشعب - القاهرة.
دلیل ما بر این مطلب این گفته خداوند است که ««من در روی زمین، جانشینی[ نمایندهای] قرار خواهم داد» و این گفته خداوند: «ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم.» و همچنین این سخن خداوند: « «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد» «یعنی از بین آنها افراد (ازکسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند) خلفایی منصوب میکند.» و آیات دیگر...تا آنجایی که قرطبی امامت را رکنی از ارکان دین دانسته است: «فدل علی وجوبها وانها رکن من ارکان الدین الذی به قوام المسلمین؛ [۱۱]
الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد (متوفای۶۷۱ه)، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۱، ص۲۶۵، ناشر:دار الشعب - القاهرة.
پس دلالت میکند بر وجوب امامت؛ اینکه آن؛ رکنی (پایهای) از ارکان دین است که به آن پایداری و بقاء مسلمانان وابسته است.»۳.۲ - دیدگاه امام خمینیامام خمینی معتقد است جعل و نصب اولوا الامر از ناحیه خداوند دلیلهای زیادی دارد از جمله: ۱- حفظ مردم در راه درست و تجاوز نکردن از حدود و قوانین که در غیر این صورت دچار فساد خواهند شد و اگر فردی امین نباشد که بر آنان گماشته شود، افراد بر اساس منافع و لذتهای خود حق دیگران را پایمال میکنند. ۲-هیچ یک از ملتها و پیروان مذاهب بدون یک رهبر و رئیس نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند؛ زیرا برای گذران امر دین و دنیای خود محتاج به چنین شخصی هستند و در حکمت خداوند روا نیست که مردم را بدون رهبر و سرپرست رها کند، زیرا خداوند میداند که موجودیت و قوام جامعه به چنین شخصی است که میتواند در برابر دشمنان مقاومت کرده و دست ستمگران را از حریم و حقوق مظلومان کوتاه کند. ۳- اگر خداوند امام و خلیفه الهی تعیین نکند دین به کهنگی و فرسودگی خواهد رفت، سنتها و احکام دگرگون و وارونه خواهند شد و همچنین بدعتگذاران و بیدینان در آن، چیزهایی اضافه خواهند کرد و امر بر مردم مشتبه میگردد. امام خمینی خلافت و امامت را منصب الهی و حکمی الهی میداند که انتخاب مردم در آن نقشی ندارد. [۱۴]
خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۱۲و۱۳۴، تهران، بیتا.
به اعتقاد ایشان، امامت و خلافت ظاهری از مناصب الهی و از شئون رسالت و نبوت است که اظهار آن لازم و واجب است [۱۶]
خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۷، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
و استوار ماندن پایههای دین پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مبتلا نشدن به حاکمان فاسد و جائر اقتضا میکند پس از پیامبر امامی نصب شود که دین و آیین الهی را زنده نگه دارد و بر اساس هواوهوس خود عمل نکند [۱۷]
خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۰۵-۱۰۸، تهران، بیتا.
امام خمینی وجوب تعیین و تصریح به خلافت ظاهری را از بزرگترین واجبات بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میداند که سهلانگاری در آن موجب پراکندگی امر امت و اختلال در اساس نبوت و نابودی آثار شریعت میشود. [۱۸]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۴۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳.۳ - رسالت حضرت ابراهیمو خداوند در در رابطه با رسالت حضرت ابراهیم میفرماید: «وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً وَاِبْراهیمَ وَجَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتاب؛ ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوّت و کتاب قرار دادیم؛ بعضی از آنها هدایت یافتهاند و بسیاری از آنها گنهکارند.» همچنانکه در رابطه با منصب امامتش نیز میفرماید: «اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین؛ (به خاطر آورید) هنگامی که به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم! » ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده! )» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». ۳.۴ - دعای حضرت موسیحضرت موسی از خداوند میخواهد که جانشین بعد از او را معین نماید: «وَاجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ اَهْلی؛ و وزیری از خاندانم برای من قرار ده.» خداوند نیز در پاسخ دعای حضرت موسی میفرماید: «قَالَ قَدْ اُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَامُوسی؛ ای موسی! آنچه را خواستی به تو داده شد.» خداوندی که درباره انبیاء بنیاسرائیل میگوید: «لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ وَ اَرْسَلْنا اِلَیْهِمْ رُسلاً؛ ما از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانی به سوی آنها فرستادیم.» در رابطه با پیشوایان بنیاسرائیل نیز میفرماید: از میان ملت بنیاسرائیل، افرادی را بعنوان رهبر وپیشوا فرستادیم. «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا؛ و از آنان امامانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند.» پس در تمامی این آیات، خداوند انتخاب خلیفه و پیشوا را به خود نسبت داده است همانطوی که انتخاب و اعزام انبیاء را به خود نسبت داده است. ۴ - تعیین خلیفه در سنت پیامبردر سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز مانند قرآن مجید، انتخاب خلیفه و پیشوا را به خداوند متعال نسبت داده شده است. ۵ - گفتگوی اعراب با پیامبرعلمای بزرگی از اهل سنت؛ مانند ابن هشام و ابن کثیر و ابن حبّان و دیگران نقل کردهاند که در هنگام دعوت قبائل عرب به سوی اسلام، بعضی از شخصیتهای بزرگ قبایل؛ مانند بنی عامر بن صعصعة، به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفتند: اگر ما تو را یاری کنیم و کار تو بالا بگیرد، ریاست و جانشینی بعد از تو، به عهده ما خواهد بود؟ ایکون لنا الامر من بعدک؟ آیا بعد از تو حکومت برای ما خواهد بود؟ ۵.۱ - پاسخ پیامبرحضرت پاسخ دادند: تعیین رهبری به دست من نیست؛ بلکه به دست خدا است و هر کس را که بخواهد، انتخاب خواهد کرد، در اینجا عنوان نمونه، چند مورد از کلمات شریف آن حضرت در این زمینه آورده میشود: ۵.۱.۱ - پاسخ اول۱. الامر الی الله یضعه حیث یشاء: «عن الزهری انه اتی بنی عامر بن صعصعة فدعاهم الی الله (عزّوجلّ) وعرض علیهم نفسه فقال رجل منهم یقال له بیحرة بن فراس قال ابن هشام فراس بن عبدالله بن سلمة الخیر بن قشیر بن کعب ابن ربیعة بن عامر بن صعصعة: والله لو انی اخذت هذا الفتی من قریش لاکلت به العرب ثم قال ارایت ان نحن بایعناک علی امرک ثم اظهرک الله علی من خالفک ایکون لنا الامر من بعدک. قال: الامر الی الله یضعه حیث یشاء؛ [۲۵]
ابن هشام، عبد الملک بن هشام بن ایوب الحمیری ابو محمد، (متوفای۲۱۸ه)، السیرة النبویة، ج۲، ص۴۲۴، تحقیق:طه عبد الرءوف سعد، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعةالاولی، ۱۴۱۱ ه.
[۲۶]
الطبری، محمد بن جریر ابو جعفر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۳۵۰، تحقیق و مراجعه وتصحیح وضبط:نخبة من العلماء الاجلاء، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات - بیروت - لبنان، الطبعةالرابعة، ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م.
(توضیحات: قوبلت هذه الطبعة علی النسخة المطبوعة بمطبعة «بریل» بمدینة لندن فی سنة ۱۸۷۹ م) [۲۷]
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن احمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۱، ص۸۹-۹۰، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر: دار الفکر، الطبعةالاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م؛ .
[۲۸]
عز الدین بن الاثیر، علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی ابو الحسن (متوفای۶۳۰هـ)، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۰۹، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ؛ .
[۲۹]
الکلاعی الاندلسی، سلیمان بن موسی ابوالربیع (متوفای۶۳۴ه)، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۵۲، تحقیق د. محمد کمال الدین عز الدین علی، ناشر:عالم الکتب - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.
[۳۰]
النویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۶، ص۳۰۳، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعةالاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.
[۳۱]
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص۲۸۶، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷.
[۳۲]
ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، البدایة والنهایة ج۳، ص۱۳۹، ناشر:مکتبة المعارف - بیروت.
[۳۳]
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الامین المامون، ج۲، ص۱۵۴، ناشر: دار المعرفة - بیروت - ۱۴۰۰.
از زهری روایت است که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به میان قبیله بنی عامر ین صعصعه آمد و آنها را به خداوند متعال دعوت کرد؛ مردی از آن قبیله که به او «بیحرة بن فراس» گفته میشد، ... گفت: اگر ما با تو بیعت کردبم و خداوند تو را بر مخالفین پیروز گردانید آیا حکومت بعد از تو برای ما خواهد بود؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: امر حکومت با خداوند است هر جا که یخواهد آن را قرار میدهد.»۵.۱.۲ - پاسخ دوم۲. الملک لله یجعله حیث یشاء: همچنین بسیاری از بزرگان اهل سنت همین روایت را از ابن عباس نقل کردهاند: عن ابن عباس، عن العباس قال: قال لی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لا اری لی عندک ولا عند اخیک منعة، فهل انت مخرجی الی السوق غدا حتی نقر فی منازل قبائل الناس» وکانت مجمع العرب. قال: فقلت: هذه کندة ولفها، وهی افضل من یحج البیت من الیمن، وهذه منازل بکر بن وائل، وهذه منازل بنی عامر بن صعصعة، فاختر لنفسک. قال: فبدا بکندة فاتاهم فقال: ممن القوم؟ قالوا: من اهل الیمن. قال: منای الیمن؟ قالوا: من کندة قال: منای کندة؟ قالوا: من بنی عمرو بن معاویة. قال: فهل لکم الی خیر؟ قالوا: وما هو؟ قال: " تشهدون ان لا اله الا الله وتقیمون الصلاة وتؤمنون بما جاء من عند الله ". قال عبدالله بن الاجلح: وحدثنی ابی عن اشیاخ قومه، ان کندة قالت له: ان ظفرت تجعل لنا الملک من بعدک؟ فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «ان الملک لله یجعله حیث یشاء». فقالوا: لا حاجة لنا فیما جئتنا به؛ [۳۴]
ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۵۹. طبق برنامه الجامع الکبی.
[۳۵]
ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴ه)، البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۴۰، ناشر:مکتبة المعارف - بیروت.
ابن عباس از پدرش عباس نقل میکند که گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمودند: آیا تو با من فردا به بازار میآیی تا در محل نزول قبایل مردم که محل اجتماع عرب است استقرار یابیم؟ عباس گفت که: به رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفتم: قبیله کنده و منازل بکر بن وائل و منازل بنی عامر بن صعصعة میباشد، هر کدام را که میخواهی انتخاب کن، عباس گفت: آن حضرت از قبیله کنده شروع کرد و به سراغ آنها رفت و فرمود: چه کسانی هستند این جمعیت؟ گفتند: از اهل یمن، فرمود: از کدام تیره یمن؟ گفتند: از بنی عمرو بن معاویة؛ فرمود: آیا خواهان خیر هستید؟ گفتند: چیست آن؟ فرمود: ابنکه شهادت بدهید که خدایی جز خدای یگانه نیست و نماز را بپا دارید و ایمان بیاورید به آنچه که از طرف خداوند آمده است، عبدالله بن اجلح گفت: پدرم از پیرمردان قبیله خود حدیث کرد که، قبیله کنده به آن حضرت گفتند: اگر پیروز شدی آیا ملک و حکومت را برای ما قرار میدهی؟: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: ملک و حکومت فقط برای خداوند است هر جا که بخواهد آن را قرار میدهد.»۵.۱.۳ - پاسخ سوم۳. انما ذلک الی الله (عزّوجلّ) یجعله حیث یشاء: و نیز بسیاری از بزرگان اهل سنت همین داستان را درباره عامر بن طفیل و اربد بن ربیعه نیز نقل کردهاند که آنها نیز همین درخواست را داشتند و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همان جواب را داده است: «عن ابن عباس رضی الله عنهما قال اقبل عامر بن الطفیل واربد بن ربیعة وهما عامریان یریدان رسول الله وهو جالس فی المسجد فی نفر من اصحابه فدخلا المسجد فاستشرف الناس لجمال عامر وکان اعور وکان من اجل الناس فقال رجل یا رسول الله هذا عامر بن الطفیل قد اقبل نحوک فقال: دعه فان یرد الله به خیرا بهذه فاقبل حتی قام علیه فقال یا محمد مالی ان اسلمت قال لک ما للمسلمین وعلیک ما علی المسلمین قال تجعل لی الامر بعدک قال لیس ذلک الی انما ذلک الی الله (عزّوجلّ) یجعله حیث یشاء؛ [۳۶]
البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای۵۱۶ ه)، تفسیر البغوی، ج۳، ص۱۰، تحقیق:خالد عبد الرحمن العک، ناشر:دار المعرفة - بیروت.
[۳۷]
الثعلبی، ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم (متوفای۴۲۷ه)، الکشف والبیان، ج۵، ص۲۷۶، تحقیق:الامام ابی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الاستاذ نظیر الساعدی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۲ه-۲۰.
[۳۸]
القرطبی، محمد بن احمد الانصاری ابو عبدالله، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی) (متوفای ۶۷۱ ه)، ج۹، ص۲۹۶-۲۹۷، ناشر:دار الشعب - القاهرة.
[۳۹]
البغدادی الشهیر بالخازن، علاء الدین علی بن محمد بن ابراهیم (متوفای۷۲۵ه)، تفسیر الخازن المسمی لباب التاویل فی معانی التنزیل، ج۳، ص۸، ناشر:دار الفکر - بیروت/ لبنان - ۱۳۹۹ه ۱۹۷۹م.
[۴۰]
النویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳ه)، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۵۳، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعةالاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.
[۴۱]
المیدانی، احمد بن محمد النیسابوری ابو الفضلل، (متوفای۵۱۸هـ)، مجمع الامثال، ج۲، ص۵۷، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید ناشر: دار المعرفة - بیروت.
[۴۲]
الزیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی (متوفای۷۶۲هـ)، تخریج الاحادیث والآثار الواقعة فی تفسیر الکشاف للزمخشری، ج۲، ص۱۸۹، تحقیق: عبدالله بن عبد الرحمن السعد، ناشر: دار ابن خزیمة - الریاض، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۴هـ.
[۴۳]
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الامین المامون، ج۳، ص۲۴۶، ناشر: دار المعرفة - بیروت - ۱۴۰۰.
[۴۴]
الواحدی، ابی الحسن علی بن احمد، اسباب نزول الآیات، ناشر: مؤسسة الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع - القاهرة، ۱۳۸۸ - ۱۹۶۸ م.
از ابن عباس روایت است که گفته است: عامر بن طفیل و اربد بن ربیعه که هر دو عامری (از قبیله بنی عامر) بودند به طرف رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند و آن حضرت در مسجد نشسته بودند، پس داخل مسجد شدند، مردی گفت که ای رسول خدا عامر بن طفیل به سوی شما آمدند، آن حضرت فرمودند: رهایش کن اگر خداوند به واسطه او خیری را خواسته باشد با این آمدن او خواهد بود پس عامر بن طفیل نزدیک آمد تا اینکه د ر مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: ای محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چه جیزی برای من خواهد بود اگر اسلام بیاورم، نبی مکرم اسلام فرمود: به نفع و ضرر تو همان چیزی خواهد بود که به نفع و ضرر مسلمانان است، عامر گفت: حکومت را بعد از خودت برای من قرار بده، آن حضرت فرمودند: این امر مربوط به من نیست و با خداوند (عزّوجلّ) است که هر جا که بخواهد آن را قرار میدهد.»۶ - شبهه وهابیتیکی از شبهات اساسی که وهابیت بر این خطبه نمودهاند این است که چرا امام (علیهالسّلام) در ابتدای خلافت ظاهری خودشان از پذیرش خلافت امتناع فرمودند؟ با این که امامت را امری انتصابی میدانید و نپذیرفتن آن مخالفت با دستور خداوند محسوب میشود. ۶.۱ - پاسختحولات نادرست دوران خلفا یکی از علتهای نپذیرفتن خلافت: این جملات حضرت در واقع کنایه به کسانی است که قبل از آنکه به سراغ حضرت بیایند، سراغ سه خلیفه قبل رفته بودند! در حقیقت حضرت میفرمایند شما که قبل از من به سراغ دیگران رفتید، حال نیز به سراغ دیگران بروید! چطور، تا به حال که ممکن بود خلافت اسلامی به راحتی صورت گیرد و دین در جای خود مستقر شود به سراغ من نیامدید؛ اما اکنون به سراغ من آمده و طالب خلافت من هستید! اگر شبههکننده تحولات نادرست دوران خلفای سهگانه را مطالعه میکرد هرگز این شبهه را نمیکرد و میدانست که نپذیرفتن خلافت در آن روز، دلیل بر این نیست که امامت آن حضرت، منصوص نبوده است؛ بلکه بدین سبب است که شرایط دوران حکومت اسلامی زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهکلی دگرگون شده بود و ظرفیت و آمادگی برای پذیرفتن روش علوی و عدالت او از بین رفته بود؛ چنانکه در ادامه همین خطبه میفرماید: فانامستقبلون امراً له وجوه و الوان. این سخن را حضرت در زمانی فرمود که جامعه اسلامی با بحرانهایی روبرو بود؛ تحولات و دگرگونیهایی که در دوران عثمان به وجود آمد امت را با دشواریهای جدی روبرو کرد؛ لذا حضرت فرمود: ما با ماجراهایی هستیم که چهرههای گوناگونی دارد... بدانید اگر من درخواست شما را پذیرا باشم با شما آنگونه که خود میدانم رفتار خواهم کرد و به حرف ملامتگرها و این و آن گوش نمیدهم. امام (علیهالسّلام) به خوبی میدانست که مردم مسلمان در زمان خلفا مخصوصا در زمان خلیفه سوم از اسلام راستین فاصله گرفته بودند. تقسیم دلخواه پستها و مناصب حکومت اسلامی و بذل و بخشش غیر عادلانه و طبق امیال شخصی بیتالمال که در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسیده بود، مردم را چنین عادت داده بود که اگر کسی میخواست سنت پیامبر را دقیقاً اجرا کند با مخالفتهای شدیدی روبرو میشد و حوادث بعدی (مخالفت ناکثین و قاسطین و مارقین) هم درست بودن پیشبینی امام (علیهالسّلام) را کاملا اثبات کرد؛ لذا هنگامی که مردم میخواستند با آن حضرت بیعت کنند به عنوان اعلام خطر فرمود: مرا رها کنید زیرا شما طاقت تحمل اجرای حق و عدالت مرا ندارید. این فرمایش امام (علیهالسّلام) زمانی برای ما کاملا واضح میشود که موقعیت تاریخی آن زمان را به خوبی درک کنیم و بدانیم که بعد از قتل عثمان، کسانی از صحابه و تابعین که جهت بیعت با امام اجتماع کرده بودند، میکوشیدند نظیر بیعت با خلفای پیشین، با آن حضرت بیعت کنند، خلیفه در چنین جایگاهی، مشروعیّت خلافتش را از بیعت مردم میگیرد و این گونه خلافت، غیر از امامت الهی است که به واسطه تصریح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در موارد متعدد (مثل «یوم الدار» و «غدیر خم» و...) بر امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) ثابت شده است؛ زیرا بیعتکنندگان در چنان شرایطی که پیش آمده بود فقط به فکر نصب خلیفه بودند، بدون اینکه توجهی به امامت مورد نصّ الهی برای امام علی داشته باشند و حضرت بخواهد خود را از قبول آن کنار بکشد و یا در قبول کردن و یا قبول نکردن آن خود را با اختیار ببیند. جامعه پس از حکومت خلفای سهگانه آمادگی چنین روشی را نداشتند. همچنانکه مردم شهر مکه هم سیزده سال قبل از هجرت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمادگی حکومت اسلامی را نداشتند، به طوری که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شهر مکه حکومت اسلامی را تشکیل ندادند. ۶.۲ - ذکر یک نکتهنکته دیگر اینکه احادیث نیز ــ خواه از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یا اهل بیت ایشان باشد ــ از محکم و متشابه برخوردار میباشد از اینرو بر فرضی که برخی از گفتار حضرت علی (علیهالسّلام) به خاطر متشابه بودن بر مدعای شبههکننده دلالت نماید، اگر شبههکننده در گفتار خلفا و یا صحابه که اهل سنت تمام آنان را عادل میدانند، ناسازگاری یافت چه میکند؟ و مخالفتهای صحابه را با بزرگ صحابه (حضرت علی علیهالسلام) چگونه توجیه میکند؟ ۷ - بیانات امام علی در نهجالبلاغهدر بسیاری از خطبههای نهج البلاغه میبینیم که امام (علیهالسلام) با صراحت امامت را حق خود میداند و دیگران را برای آن شایسته نمیداند که به چند مورد از آنها در اینجا اشاره میشود: ۷.۱ - خطبه سوم شقشقیّه۱. در خطبه سوم (شقشقیّه) میفرمایند: «اَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَاِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَلَا یَرْقَی اِلَیَّ الطَّیْر...؛ آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر، جامه خلافت را به زور بر تن کرد، در حالیکه میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت میکند. او میدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد.» ۷.۲ - خطبه ۱۴۴«اِنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ قُرَیْشٍ غُرِسُوا فِی هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِم لَا تَصْلُحُ عَلَی سِوَا وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَیْرِهِمْ؛ ... همانا امامان همه از قریش بوده که درخت آن را در خاندان بنیهاشم کاشتهاند، مقام ولایت و امامت در خور دیگران نیست، ودیگر مدعیّان زمامداری، شایستگی آن را ندارند.» ۷.۳ - نامه ۳۶«... فدَعْ عَنْکَ قُرَیْشاً وَ تَرْکَاضَهُمْ فِی الضَّلَالِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِی الشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِی التِّیهِ فَاِنَّهُمْ قَدْ اَجْمَعُوا عَلَی حَرْبِی کَاِجْمَاعِهِمْ عَلَی حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَبْلِی فَجَزَتْ قُرَیْشاً عَنِّی الْجَوَازِی فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ اُمِّی...؛ ... (ای برادر)، قریش را بگذار تا در گمراهی بتازند، و در جدایی سرگردان باشند، و با سرکشی و دشمنی زندگی کنند. همانا آنان در جنگ با من متّحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) هماهنگ بودند، خدا قریش را به کیفر زشتیهایشان عذاب کند، آنها پیوند خویشاوندی مرا بریدند، و حکومت فرزند مادرم (پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) را از من ربودند.» ۷.۴ - حکمت ۲۲«وَ قَالَ (علیهالسّلام) لَنَا حَقٌّ فَاِنْ اُعْطِینَاهُ وَ اِلَّا رَکِبْنَا اَعْجَازَ الْاِبِلِ وَ اِنْ طَالَ السُّرَی؛ و درود خدا بر او، فرمود: ما را حقّی است اگر به ما داده شود، و گرنه بر پشت شتران سوار شویم و برای گرفتن آن برانیم هر چند شب روی به طول انجامد.» ۷.۵ - نامه ۶۲که نامه آن حضرت به مردم مصر میباشد که توسط مالک اشتر (رحمةاللهعلیه)، موقعی که او را فرمانروای مصر کرد، فرستاد. «اَمَّا بَعْدُ فَاِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ مُهَیْمِناً عَلَی الْمُرْسَلِینَ فَلَمَّا مَضَی (علیهالسّلام) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْاَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ فَوَاللَّهِ مَا کَانَ یُلْقَی فِی رُوعِی وَ لَا یَخْطُرُ بِبَالِی اَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْاَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَنْ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ لَا اَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّی مِنْ بَعْدِهِ فَمَا رَاعَنِی اِلَّا انْثِیَالُ النَّاسِ عَلَی فُلَانٍ یُبَایِعُونَهُ فَاَمْسَکْتُ یَدِی حَتَّی رَاَیْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاِسْلَامِ یَدْعُونَ اِلَی مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). ..؛ پس از یاد خدا و درود، خداوند سبحان محمّد (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) را فرستاد تا بیم دهنده جهانیان، و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آنگاه که پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا نه در فکرم میگذشت، و نه در خاطرم میآمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهدهدار شدن حکومت باز دارد، تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند. من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام باز گشته، میخواهند دین محمّد (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) را نابود سازند...» ۸ - کلام ابنابی الحدید و ابن قتیبهابنابیالحدید نیز در ترجمه لغات همین نامه نهجالبلاغه، بر امتناع نمودن امام (علیهالسّلام) از بیعت با ابوبکر تصریح نموده است، وی در ترجمه و شرح لغات این نامه آورده است: «قوله: فامسکت یدی، ای امتنعت عن بیعته، حتی رایت راجعة الناس؛ [۵۰]
ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۱۷، ص۱۵۲، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.
فرمایش امام (علیهالسّلام) که فرمودهاند: من دست باز کشیدم، یعنی اینکه از بیعت نمودن امتناع نمودم تا اینکه دیدم که مردم از دین بر میگردند.»ابنابیالحدید در شرح خطبه ۱۷۲ و ۲۱۷ از نهجالبلاغه هم این کلمات امام (علیهالسّلام) را آورده است. [۵۱]
ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۶، ص۹۵، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.
[۵۲]
ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۱۷، ص۱۵۱، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.
و ابن قتیبه دینوری نیز همین مطلب را آورده است: [۵۳]
الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶ه)، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۱۷۵، تحقیق:خلیل المنصور، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۷م.
۹ - نکته پایانینکته قابل توجه بعدی اینکه: در روایات فراوانی همراه با تایید وقایع و حوادث تاریخی، نص بر امامت علی (علیهالسّلام) وجوددارد و در صورتیکه شخصی در ظاهر این روایات تعارضی را ببیند، در این تعارض، روایاتی پذیرفته میشود که مشهور آن را پذیرفته باشند و روایات مخالف، بر اساس نظرمشهور توجیه میشود. بنابراین اگر حضرت علی (علیهالسّلام) در ابتدای حضور مردم برای بیعت، به سرعت آن را نپذیرفت و فرمود: «غیر مرا انتخاب کنید». این دلیل بر عدم منصوصیت نیست؛ بلکه آن حضرت با اینگونه برخوردها میخواستند ناراحتی خود را از روشهای غلط پیشین اعلان و نسبت به آینده پرفراز و نشیب هشدار داده و آنانرا آماده کنند. پر واضح است که بیعت مردم، موانع اجرای حکومت را از بین برده و زمینه تشکیل حکومت را مهیا میسازد، نه اینکه به حکومت حاکم اسلامی، مشروعیت ببخشد. بعد از رسول گرامی (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) حتی در دوران خلافت خلفای سه گانه، علی علیه السلام، همان امام منصوب از طرف پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) به امر خداوند است و تنها فرد اولی به مردم از خود مردم است، و اگر در زمان خلفا، در مسیر یاری اسلام بپا میخیزد و برای نجات دین قیام میکند، به عنوان همکاری با خلفا نیست؛ بلکه به عنوان عمل به وظیفه در محدوده امکان، یا از باب دفع افسد به فاسد است که سخن آن حضرت؛ در نهج البلاغه، گویای این حقیقت است: «... فَخَشِیتُ اِنْ لَمْ اَنْصُرِ الْاِسْلَامَ وَاَهْلَهُ اَنْ اَرَی فِیهِ ثَلْماً اَوْ هَدْماً تَکُونُ الْمُصِیبَةُ بِهِ عَلَیَّ اَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُمُ الَّتِی اِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ اَیَّامٍ قَلَائِلَ یَزُولُ مِنْهَا مَا کَانَ کَمَا یَزُولُ السَّرَابُ اَوْ کَمَا یَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الْاَحْدَاثِ حَتَّی زَاحَ الْبَاطِلُ وَزَهَقَ وَاطْمَاَنَّ الدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ....؛ [۵۵]
ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۱۷ ص۱۵۱، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.
[۵۶]
الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶ه)، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۱۷۵، تحقیق:خلیل المنصور، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۷م.
پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنهای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایّام آن میگذرد چنانکه سراب ناپدید شود، یا چونان پارههای ابر که زود پراکنده میگردد. پس در میان آن آشوب و غوغا بپا خاستم تا آنکه باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، و آرام شد.»در نتیجه منصب امامت امری نیست که به دست مردم باشد بلکه انتخابی از جانب خداوند متعال میباشد. ۱۰ - پانویس۱۱ - منبع• موسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «مبنای خلافت». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |